سه شنبه 85 فروردین 22 :: 5:9 صبح :: نویسنده : Free Pen !
از آنجایی که جنبشهای ناسیونالیسم عربی و لائیک در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نتوانستهاند مشکلات مردم این کشورها را حل و فصل کنند، جریانات اسلامگرا جایگزین آنها شدهاند. این مسئله باعث ترس و واهمه آمریکا و اروپا شده و این در حالی است که جنبش حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین بیشترین آراء را به دست آورده است و مردم کشورهای اسلامی به شدت از چاپ کاریکاتورهای اهانتآمیز نسبت به ساحت مقدس پیامبر اسلام عصبانی هستند. به هر حال امروزه «اسلام سیاسی» به عنوان مهمترین مسئله مطرح در سطح «دیپلماسی جهانی» است. اما واکنش جداگانه غربیها که با تمام شرایط سازگار باشد هیچگاه در برخورد با این مسئله (اسلام سیاسی) موفق نبوده و نخواهد بود. اکنون اسلام سیاسی با تمام اشکال خود به عنوان مهمترین جایگزین جریانات ناسیونالیسم عربی و لائیک در کشورهای خاورمیانه مطرح است. چرا که جریانات ناسیونالیسم و لائیک عربی مشروعیت خود را از دست دادهاند. این جریانات نتوانستهاند مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشورهای عربی را حلوفصل کنند و قانون را به طور کامل در این کشورها اجرا و آزادیهای فردی و اجتماعی را تضمین کنند. مثلا جنبش اسلامگرای حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین توانست بر سازمان فتح پیروز شود. این سازمان در سالیان گذشته به خاطر شرایط ناشی از اشغالگری اسرائیل فاقد حکمرانی مناسبی بوده است. آمریکا و اروپا از جایگزین شدن «جریانات اسلامگرا» به جای جنبشهای ناسیونالیسم عربی و لائیک مثال سازمان «فتح» واهمه دارند. به همین خاطر آمریکا و اروپا دولتهای کشورهای عربی را تشویق میکنند تا وضعیت موجود را حفظ نمایند. اما پادشاهان دیکتاتور و حکومتهای مستبد عربی تمام مخالفان خود را سرکوب کردند. این سرکوبی باعث شد تا گرایش به «اسلام سیاسی» گسترش پیدا کند. به طوری که حمایت از مسجدالاقصی به صورت یگانه چتری درآمد که میتواند تمام اعراب و مسلمانان را در زیر خود جای دهد. اکنون هیچکس نمیتواند «اسلام سیاسی» را کنترل کند. چرا که در چارچوب روند دموکراسی نمیتوان احزاب و گروههای سیاسی پنهان (نظیر اخوانالمسلمین و یا سایر گروههای اسلامگرا) در جامعه را طرد کرد که دارای پایگاه مردمی گستردهای هستند. ما 15سال است که شاهد چنین مسئلهای در الجزایر هستیم. حقیقت این است که یگانه جایگزین مناسب حکومتهای استبدادی در جهان عرب، جریانات اسلامی هستند که میتوانند در یک روند انتقالی به هرم قدرت صعود کنند. غرب باید این جریانات را تشویق نماید تا قواعد بازی دموکراسی را بپذیرند. البته ما نمونههای عملی از جریانات اسلامگرایی در کشورهای خاورمیانه داریم که آماده مشارکت در این بازی هستند. در اینجا باید گفت اینها مسائل اتفاقی نیستند که ما در کشورهایی میبینیم که به نوعی تحت تاثیر روند اصلاحات سیاسی قرار گرفتهاند، اسلامگراها در پارلمان آنها حضور دارند. مثلا در لبنان حزبالله در جریان یک انتخابات آزاد و مردمی به پارلمان راه یافت و اکنون در کابینه بیروت حضور دارند. حضور اسلامگراها در پارلمانهای اردن و مغرب نیز مشهود است. اما در مصر، اخوانالمسلمین که یک جنبش غیرقانونی بوده توانسته است در انتخابات پارلمانی اخیر این کشور به مجلس راه پیدا کند و به بزرگترین جناح مخالف دولت تبدیل شود. انتخابات آزاد عراق نیز ازنفوذ گسترده جریانات اسلامگرا در این کشور پرده برداشت. حزب اسلامگرای عدالت و توسعه هم در ترکیه قدرت را در دست دارد. این حزب توانسته است اصلاحات دموکراسی مهمی در این کشور انجام دهد. همین اصلاحات باعث شد تا آنکارا در مذاکرات پیوستن اتحادیه اروپا موفق گردد. بدون شک این جریانات اسلامگرایی در کشورهای خاورمیانه هیچ ارتباطی به شبکه القاعده ندارد. حقیقت این است که جسارتی که بر فضای تحولات سیاسی حاکم است محیطی را به وجود آورد که باعث پیروزی احزاب و گروههای اسلامگرا در برخی کشورهای عربی شده است به هرحال پیروزی این اسلامگراها، ازطریق «روند دموکراسی» است که با دموکراسی مورد قبول آمریکا و اروپا تفاوت دارد. اگر غرب واقعا در پی توسعه اصلاحات سیاسی فراگیر در منطقه است باید سیستم بومی دموکراسی در این منطقه را بپذیرد. به عبارت دیگر آمریکا و اروپا باید ازسیاستهایی که علیه این نوع دموکراسی بومی است دست بردارد و از تحمیل دموکراسی غربی به کشورهای خاورمیانه خودداری ورزند. حقیقت این است که روند اصلاحات سیاسی در کشورهای اسلامی مدتها پیش از شروع جنگ آمریکا علیه تروریسم آغاز شده است در این مدت، اصلاحطلبان بیکار ننشسته و منتظر نبودند تا اتحادیه اروپا نیرویی تشکیل دهد و به کشورهای اسلامی فشار وارد آورد و آنها را به سمت و سوی اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سوق دهند. مضافا به اینکه جنبشهای مزبور پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا و یا اروپا بوجود نیامدند. این جنبشها اصلا به آمریکا و اروپا اعتمادی ندارند. اما به دنبال حادثه 11 سپتامبر فضایی در سطح جهان به وجود آمد که میانهروهای مسلمان از این فضا استفاده کردند. چرا که در آن فضا آمریکا و اروپا کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تحت فشار قرار دادند و از آنها خواستند تا روند اصلاحات را مورد تشویق قرار دهند. اکنون مشخص شده است که دموکراسی بهترین گزینه در برابر فلسطینیهاست زیرا از طریق آن میتوانند به آرمانهای ملی خود دست پیدا کنند. تحقق آرمانهای ملت فلسطین تا حد بسیار زیادی به دولت فلسطینی بستگی دارد که زیر ساخت آن را حماس تشکیل میدهد. این دولت باید به یک قدرت دموکراتیک در منطقه تبدیل شود که به قانون، دموکراسی و قوانین بینالمللی احترام میگذارد. البته این مسئله به اسراییل و جامعه جهانی نیز بستگی دارد. چرا که آنها باید تضمینهای کافی درباره برپایی دولت مستقل فلسطینی به مرکزیت قدس بدهند. همچنین فلسطینیها را در راه تحقق دموکراسی یاری دهند و این بدان معنا نیست که جامعه جهانی از حماس نخواهد از عملیات نظامی علیه اسراییل دست بردارد و به قوانین بینالمللی احترام بگذارد و اسراییل را به رسمیت بشناسد. با این وجود باید گفت پس از برگزاری انتخابات آزاد در فلسطین اعمال مجازاتهای اقتصادی علیه تشکیلات خودگردان فلسطین زیانهای فراوانی به ملت فلسطین وارد خواهد کرد و روند دموکراسی در منطقه را با مشکل مواجه خواهد کرد. در حقیقت این اقدام یک خطای فاحش است. چرا که پیامدهای بسیار منفی بر فلسطین و کشورهای خاورمیانه بر جای خواهد گذاشت. غرب باید بدنبال راهکارهای سیاسی باشد تا مفاهیم اسلامی که با حقوق فردی شهروندان غربی در تضاد است برای آنان توضیح دهد. این یکی از چالشهای سیاسی است که تفاوت دموکراسی در مناطق جهان را بیان میکند. در این چارچوب به تمام افکار و اندیشهها، اجازه داده میشود تا در فضای آزاد با یکدیگر به رقابت بپردازند. یا علی موضوع مطلب : فقط حیدر امیرالمومنین است منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 133738
|
||||